مامان و بابای مهربونم میگن من هدیه خدای بزرگم که 17.03.2008 ساعت 1135 شب دوشنبه بهشون داده.مامان مهربونم وبلاگمو یه ماه قبل از تولد دو سالگیم درست کرد تا وقتی بزرگ شدم از خوندنش لذت ببرم.
محل تولد: بیمارستان اُلیول شهر اسلو(مصادف با 1386.12.28سال خوک)
از همه دوستایی که به کلبه کوچیکه ما سر میزنن تشکر میکنم.مامان نازنین و بابا داوود عزیز دوستون دارم.
خونه قبلیمون با همین آدرس تو بلاگفا بود ولی خیلیها که ما رو میشناختن آدرسمون رو پیدا کردن و مجبور شدیم رمزی بنویسیم بازم راحت نبودیم و بلاگفا همیشه یه مشکلی داشت مامانمم ناراحت شد و اسباب کشی کردیم.
خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود
اول از همه میخوام از دوست خوبم خانوم دکتر تشکر کنم بابت درست کردن کد گوگل ریدر
واقعا ممنون عزیزم حالا دیگه هر موقع آپ کنین در اولین فرصت خدمت میرسیم
و اما از روز اول کار بگم یه مهد کودک نو ساز که بچه ها از دو هفته بعد میان اونم بچه های چند ماه تا ۶ سال تو عمرم مهد به این بزرگی و تمیزی ندیده بودم ۵۰۰۰ متر مربع که سه طبقه داره و سه تا تیم که هر تیم ۹۰ تا بچه و ۱۵ تا مربی و ۵ تا روانشناس کودک داره البته الان فقط ۲۸ تا بچه میان و هرچی تعداد بچه ها زیاد بشه نیروی کاری هم اضافه میشه باور کنید اولش همه این شکلی بودیم ولی از هم دیگه خجالت میکشیدیم بیشتر از این باز بشه که دیدیم نه بابا همه مثل همیم و یهویی هممون اینجوری شدیمخیلی مجهزه سالن ورزشی وان برا آب بازیِ بچه ها و برا هر بازی یه اتاق با هر اسباب بازی که فکرشو بکنیم بزرگترین مهد تو اسلو که قبلا کارخونه بوده از تجهیزات وامکانات که بگذریم همکارهای مهربونی هم داریم
مدیرمون یه خانوم مسنِ که خیلی مهربون و متواضع ولی جدیِ و با استرس کوچکترین نکته هارو یاد آوری میکنهخدا کنه بعد از این سه ماه قرار داد بنویسیم و کار دائم بهم بِدَن
پی نوشت۱: این پست برا دیروز بوده اما چون تکمیل نشده بود امروز ثبت شده یادش بخیر تو تعطیلات همش تو نت میچرخیدم
پی نوشت۲: باور کنید پستهاتونو با موبایل میخونم ولی نمیشه کامنت فارسی بزارم وقتی میام خونه یادم میره و شرمنده میشم البته سعی میکنم حتما کامنت بزارم چون خوندن پست بدون کامنت لذت نداره